اعضای نشریه فرکانس: زهرا صابری

تکنیک انرژی عضلانی

تکنیک انرژی عضلانی
 
Muscle energy technique یک نوع درمان دستی است که توسط Fred Mitchell در سال 1948 برای درمان بافت نرم، تحرک مفاصل، کشش عضلات سفت، کاهش درد و بهبود جریان خون و بهبود تخلیه ی لنفاوی توسعه یافت. در این تکنیک از انرژی خود عضله به شکل  انقباض آرام ایزومتریک  برای ریلکس کردن عضلات از طریق autogenic inhibition یا reciprocal inhibition استفاده می شود و طول عضله افزایش می یابد.
MET یک تکنیک فعال است که با مشارکت بیمار همراه است؛ به طوری که بیمار یک انقباض در موقعیت و جهت کنترل شده در برابر نیروی مقاومی که توسط درمانگر به صورت دستی ایجاد می شود، اعمال می کند.
می توان ادعا کرد که MET مشابه تکنیک تسهیل عصبی-عضلانی از طریق حس عمقی (PNF) است. با این تفاوت که اجرای MET معمولا با نیروهای کمتری در مقایسه با تکنیک PNF انجام می شود. 
تکنیک هایMuscle energy  را می توان برای هر موقعیتی با هدف ریلکس کردن و افزایش طول عضله ، بهبود دامنه ی حرکتی و کاهش درد در مفاصل انجام داد. می توان از این تکنیک ها در همه مفاصل به جز مفاصل جمجمه استفاده نمود . 
این تکنیک بر اساس دو مفهوم مهارمتقابل (reciprocal inhibition) و مهارخودکار (autogenic inhibition) تعریف می شود.

Reciprocal or autogenic inhibition:
در واقع یک عضله شامل دوک های زیادی است و هر دوک شامل دو نوع فیبر است : 
1-فیبر های خارج دوکی (extrafusal) 
2-فیبر های داخل دوکی (intrafusal)
فیبر های داخل دوکی توسط یک فیبر بزرگ خارج دوکی احاطه شده اند. هر دوک شامل یک جزء عصبی وابران و یک جزء عصبی آوران است.
Extrafusal ها توسط نورون های حرکتی آلفا عصب دهی می شوند و نورون های حرکتی گاما فیبر های Intrafusal را عصب دهی می کنند. فیبر های Ia وII بخش های آوران دوک عضلانی هستند.
Muscle spindle ها (دوک عضلانی)، گیرنده های مکانیکی در عضله هستند که به کشش عضلانی حساس اند. دوک عضلانی همراه با خود عضله کشیده می شود و هنگامی که این اتفاق می افتد، دوک عضلانی تحریک شده و این پیام از طریق نورون های آوران Ia و II به شاخ خلفی نخاع منتقل شده و منجر به انقباض رفلکسی در عضله ی اگونیست (که تحت عنوان stretch reflex شناخته می شود) و شلی درعضله ی آنتاگونیست می شود که به این فرایند reciprocal inhibition  می گویند .

 Golgi tendon organگیرنده های مکانیکی در بیشتر عضلات اسکلتی هستند که به نیروی انقباضی عضلانی حساس اند و برخلاف دوک های عضلانی، کشش عضلانی به ندرت می تواند GTO را فعال کند. این گیرنده ها که توسط کلاژن محصور شده اند با فیبر های آورانIb  عصب دهی می شوند،   زمانی که عضله منقبض می شود باعث تحریک شدن GTO می شود؛ این تحریک باعث مهار این انقباض می شود (reflex inhibition) و باعث ایجاد انقباض در گروه عضلات آنتاگونیست می شود که به این فرایند autogenic inhibition می گویند.     

 پاسخ GTO نقش مهمی در انعطاف پذیری دارد. زمانی که GTO انقباض در عضلات آگونیست را مهار می کند، به عضلات آنتاگونیست اجازه ی انقباض راحت تر را می دهد؛ در نتیجه عضله می تواند بیشتر و راحت تر کشیده بشود.    

انواع Muscle energy technique :

Autogenic inhibition شامل 2 متد:

Post isometric relaxation
Post facilitation stretch

reciprocal inhibition


  Post isometric relaxation
 در ابتدا به برسی این روش  می پردازیم :  
PIR تکنیکی است که توسط کارل لویت توسعه یافت. در این روش زمانی که تون یک یا گروهی از عضلات افزایش یافته است، با استفاده از مفهوم autogenic inhibition و گرفتن یک انقباض ایزومتریک سابماکزیمال ازعضلات با تون بالا، باعث کاهش تون آن ها می شویم.
تکنیک PIR به شرح زیرانجام می شود :
 عضله ای که افزایش تون داشته است را به اندازه ای می کشیم که طول آن کوتاه تر از طولی باشد که بیمار درآن احساس درد دارد یا به اندازه ای می کشیم که برای اولین بار در برابر حرکت مانع یا محدودیتی (Barrier) را احساس کنیم.
بیمار انقباض سابماکزیمال (10 تا 20 درصد قدرت انقباضی) را به مدت 5 تا 10 ثانیه درعضله ی هایپرتونیسیته (افزایش تون یافته) برخلاف جهت محدودیت انجام می دهد و درمانگر در جهت مخالف مقاومت اعمال می کند. در طی این فعالیت بیمار باید دم بگیرد.
پس از انقباض ایزومتریک از بیمار می خواهیم که استراحت کرده و بازدم انجام دهد. به دنبال این، یک کشش آرام برای از بین بردن ضعف تا زمانی که به محدودیت جدید برسیم اعمال می کنیم.
پس از رسیدن به محدودیت جدید، این روش را دو یا سه بار تکرار می کنیم. 

در واقع اتفاقی که رخ می دهد بدین گونه است که این انقباض ایزومتریک باعث تحریک شدن GTO و به دنبال آن فعال شدن الیاف آورانIb  می شود، که این الیاف درشاخ خلفی نخاع با اینترنورون مهاری یک سیناپس تحریکی ایجاد می کنند، اینترنورون مهاری، ورودی منفی یا بازدارنده را بر روی نورون های وابران آلفا موتور همان عضله اضافه می کنند. در واقع، تحریک GTO به صورت کافی می تواند بر خروجی وابران از مغز غلبه کند و منجر به شل شدن عضله شود.  

Post facilitation stretch: 
این تکنیک توسط Janda  توسعه یافت. این تکنیک از PIR تهاجمی تر است اما همچنان بر اساس مفهوم autogenic inhibition است.  
 تکنیک PFS به شرح زیر است : 
ماهیچه ی هایرتونیسیته و کوتاه شده درموقعیتی بین حالت کاملا کشیده و کاملا شل قرار می گیرد. 
از بیمار خواسته می شود با حداکثر توان به اندازه ی 5تا 10 ثانیه عضله ی آگونیست را در حالی که درمانگر در برابر آن مقاومت می کند، منقبض کند.
سپس از بیمار خواسته می شود که از تلاش کردن دست بکشد، در حالی که درمانگر یک کشش سریع را اعمال می کند و به مدت ده ثانیه نگه می دارد .
بیمار تقریبا 20 ثانیه استراحت می کند و این روش بین سه تا پنج بار تکرار می شود. 
به جای شروع از نقطه محدودیت جدید برای انجام این تکنیک، عضله قبل از هر تکرار بین حالت کاملا کشیده و آرام قرار می گیرد. 

Reciprocal inhibition:
با دو تکنیک فوق متفاوت است. زیرا شامل انقباض عضله و به دنبال آن کشش عضله ی مقابل است. بر خلافPIR   و PFS، مهار متقابل همانطور که از نامش پیداست بر اساس مفهوم reciprocal inhibition  می باشد. یعنی با کشیدن عضله ی آنتاگونیست، باعث انقباض در عضله آنتاگونیست و مهار در عضله ی آگونیست می شویم.

این تکنیک به شرح زیر است :  
عضله ی مدنظر را در دامنه میانی قرار می دهیم.
بیمار در سمتی که محدودیت دارد حرکت را انجام می دهد در حالی که درمانگر در برابر این حرکت مقاوت را به دو صورت : ایزومتریک یا ایزوتونیک اعمال می کند. (حرکت ایزوتونیک به سمت محدودیت صورت می گیرد.) 
به دنبال آن استراحت بیمار همراه با بازدم انجام می شود و درمانگر با کشش غیر فعال عضله ی آنتاگونیست روی   نقطه محدودیت جدید کار می کند.
این فعالیت بین سه تا پنج بار اعمال می شود .

در واقع در این روش دوک های عضلانی که حساس به کشش هستند فعال می شوند و پیام از طریق نورون آوران Ia به شاخ خلفی نخاع می رود و باعث فعال شدن آلفا موتور نورون و گاما موتور نورون همان عضله می شوند. نتیجه ی این اتفاق انقباض عضله آنتاگونیست است و به طور همزمان نورون آوران Ia اینترنورون مهاری را در شاخ خلفی نخاع فعال می کند تا الفا موتور نورون عضله ی اگونیست را مهار کند. 
  
Indication and contraindication
اثرات درمانی این تکنیک شامل: کاهش درد، کاهش تون عضلانی، کشش عضلات سفت، افزایش قدرت عضلات ضعیف، بهبود گردش خون موضعی و متحرک سازی مفاصل محدود می باشد. در بیماران کمر درد حاد و مزمن، درد های گردنی و برای نواحی وسیع تری مانند درد شانه، اسکولیوز، سیاتیک، پا های نامتقارن یا درمان درد های عضلانی مزمن استفاده می شود.
این تکنیک ها برای بیماران با مشکلاتی مثل : شکستگی، پوکی استخوان شدید و زخم باز، برای برخی بیماران بعد از جراحی یا آن هایی که در ICU هستند توصیه نمی شود. به علاوه، چون این تکنیک ها نیازمند شرکت فعال بیمار است، برای هر بیماری که در همکاری کردن ناتوان است، مناسب نیست.  

جهت مشاهده نحوه ارزیابی و MET عضلات ناحیه تنه و لگن، به کانال تلگرامی ما مراجعه کنید.

نویسنده:
زهرا صابری

منابع:
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK559029/
https://www.physio-pedia.com/Muscle_Energy_Technique
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31462989/
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6467834/
https://en.wikipedia.org/wiki/Muscle_energy_technique

اعضای نشریه فرکانس: زهرا صابری

تکنیک انرژی عضلانی

آخرین ویرایش: 1403-05-23 18:34:19 .::. بازدید: 131

تکنیک انرژی عضلانی
 
Muscle energy technique یک نوع درمان دستی است که توسط Fred Mitchell در سال 1948 برای درمان بافت نرم، تحرک مفاصل، کشش عضلات سفت، کاهش درد و بهبود جریان خون و بهبود تخلیه ی لنفاوی توسعه یافت. در این تکنیک از انرژی خود عضله به شکل  انقباض آرام ایزومتریک  برای ریلکس کردن عضلات از طریق autogenic inhibition یا reciprocal inhibition استفاده می شود و طول عضله افزایش می یابد.
MET یک تکنیک فعال است که با مشارکت بیمار همراه است؛ به طوری که بیمار یک انقباض در موقعیت و جهت کنترل شده در برابر نیروی مقاومی که توسط درمانگر به صورت دستی ایجاد می شود، اعمال می کند.
می توان ادعا کرد که MET مشابه تکنیک تسهیل عصبی-عضلانی از طریق حس عمقی (PNF) است. با این تفاوت که اجرای MET معمولا با نیروهای کمتری در مقایسه با تکنیک PNF انجام می شود. 
تکنیک هایMuscle energy  را می توان برای هر موقعیتی با هدف ریلکس کردن و افزایش طول عضله ، بهبود دامنه ی حرکتی و کاهش درد در مفاصل انجام داد. می توان از این تکنیک ها در همه مفاصل به جز مفاصل جمجمه استفاده نمود . 
این تکنیک بر اساس دو مفهوم مهارمتقابل (reciprocal inhibition) و مهارخودکار (autogenic inhibition) تعریف می شود.

Reciprocal or autogenic inhibition:
در واقع یک عضله شامل دوک های زیادی است و هر دوک شامل دو نوع فیبر است : 
1-فیبر های خارج دوکی (extrafusal) 
2-فیبر های داخل دوکی (intrafusal)
فیبر های داخل دوکی توسط یک فیبر بزرگ خارج دوکی احاطه شده اند. هر دوک شامل یک جزء عصبی وابران و یک جزء عصبی آوران است.
Extrafusal ها توسط نورون های حرکتی آلفا عصب دهی می شوند و نورون های حرکتی گاما فیبر های Intrafusal را عصب دهی می کنند. فیبر های Ia وII بخش های آوران دوک عضلانی هستند.
Muscle spindle ها (دوک عضلانی)، گیرنده های مکانیکی در عضله هستند که به کشش عضلانی حساس اند. دوک عضلانی همراه با خود عضله کشیده می شود و هنگامی که این اتفاق می افتد، دوک عضلانی تحریک شده و این پیام از طریق نورون های آوران Ia و II به شاخ خلفی نخاع منتقل شده و منجر به انقباض رفلکسی در عضله ی اگونیست (که تحت عنوان stretch reflex شناخته می شود) و شلی درعضله ی آنتاگونیست می شود که به این فرایند reciprocal inhibition  می گویند .

 Golgi tendon organگیرنده های مکانیکی در بیشتر عضلات اسکلتی هستند که به نیروی انقباضی عضلانی حساس اند و برخلاف دوک های عضلانی، کشش عضلانی به ندرت می تواند GTO را فعال کند. این گیرنده ها که توسط کلاژن محصور شده اند با فیبر های آورانIb  عصب دهی می شوند،   زمانی که عضله منقبض می شود باعث تحریک شدن GTO می شود؛ این تحریک باعث مهار این انقباض می شود (reflex inhibition) و باعث ایجاد انقباض در گروه عضلات آنتاگونیست می شود که به این فرایند autogenic inhibition می گویند.     

 پاسخ GTO نقش مهمی در انعطاف پذیری دارد. زمانی که GTO انقباض در عضلات آگونیست را مهار می کند، به عضلات آنتاگونیست اجازه ی انقباض راحت تر را می دهد؛ در نتیجه عضله می تواند بیشتر و راحت تر کشیده بشود.    

انواع Muscle energy technique :

Autogenic inhibition شامل 2 متد:

Post isometric relaxation
Post facilitation stretch

reciprocal inhibition


  Post isometric relaxation
 در ابتدا به برسی این روش  می پردازیم :  
PIR تکنیکی است که توسط کارل لویت توسعه یافت. در این روش زمانی که تون یک یا گروهی از عضلات افزایش یافته است، با استفاده از مفهوم autogenic inhibition و گرفتن یک انقباض ایزومتریک سابماکزیمال ازعضلات با تون بالا، باعث کاهش تون آن ها می شویم.
تکنیک PIR به شرح زیرانجام می شود :
 عضله ای که افزایش تون داشته است را به اندازه ای می کشیم که طول آن کوتاه تر از طولی باشد که بیمار درآن احساس درد دارد یا به اندازه ای می کشیم که برای اولین بار در برابر حرکت مانع یا محدودیتی (Barrier) را احساس کنیم.
بیمار انقباض سابماکزیمال (10 تا 20 درصد قدرت انقباضی) را به مدت 5 تا 10 ثانیه درعضله ی هایپرتونیسیته (افزایش تون یافته) برخلاف جهت محدودیت انجام می دهد و درمانگر در جهت مخالف مقاومت اعمال می کند. در طی این فعالیت بیمار باید دم بگیرد.
پس از انقباض ایزومتریک از بیمار می خواهیم که استراحت کرده و بازدم انجام دهد. به دنبال این، یک کشش آرام برای از بین بردن ضعف تا زمانی که به محدودیت جدید برسیم اعمال می کنیم.
پس از رسیدن به محدودیت جدید، این روش را دو یا سه بار تکرار می کنیم. 

در واقع اتفاقی که رخ می دهد بدین گونه است که این انقباض ایزومتریک باعث تحریک شدن GTO و به دنبال آن فعال شدن الیاف آورانIb  می شود، که این الیاف درشاخ خلفی نخاع با اینترنورون مهاری یک سیناپس تحریکی ایجاد می کنند، اینترنورون مهاری، ورودی منفی یا بازدارنده را بر روی نورون های وابران آلفا موتور همان عضله اضافه می کنند. در واقع، تحریک GTO به صورت کافی می تواند بر خروجی وابران از مغز غلبه کند و منجر به شل شدن عضله شود.  

Post facilitation stretch: 
این تکنیک توسط Janda  توسعه یافت. این تکنیک از PIR تهاجمی تر است اما همچنان بر اساس مفهوم autogenic inhibition است.  
 تکنیک PFS به شرح زیر است : 
ماهیچه ی هایرتونیسیته و کوتاه شده درموقعیتی بین حالت کاملا کشیده و کاملا شل قرار می گیرد. 
از بیمار خواسته می شود با حداکثر توان به اندازه ی 5تا 10 ثانیه عضله ی آگونیست را در حالی که درمانگر در برابر آن مقاومت می کند، منقبض کند.
سپس از بیمار خواسته می شود که از تلاش کردن دست بکشد، در حالی که درمانگر یک کشش سریع را اعمال می کند و به مدت ده ثانیه نگه می دارد .
بیمار تقریبا 20 ثانیه استراحت می کند و این روش بین سه تا پنج بار تکرار می شود. 
به جای شروع از نقطه محدودیت جدید برای انجام این تکنیک، عضله قبل از هر تکرار بین حالت کاملا کشیده و آرام قرار می گیرد. 

Reciprocal inhibition:
با دو تکنیک فوق متفاوت است. زیرا شامل انقباض عضله و به دنبال آن کشش عضله ی مقابل است. بر خلافPIR   و PFS، مهار متقابل همانطور که از نامش پیداست بر اساس مفهوم reciprocal inhibition  می باشد. یعنی با کشیدن عضله ی آنتاگونیست، باعث انقباض در عضله آنتاگونیست و مهار در عضله ی آگونیست می شویم.

این تکنیک به شرح زیر است :  
عضله ی مدنظر را در دامنه میانی قرار می دهیم.
بیمار در سمتی که محدودیت دارد حرکت را انجام می دهد در حالی که درمانگر در برابر این حرکت مقاوت را به دو صورت : ایزومتریک یا ایزوتونیک اعمال می کند. (حرکت ایزوتونیک به سمت محدودیت صورت می گیرد.) 
به دنبال آن استراحت بیمار همراه با بازدم انجام می شود و درمانگر با کشش غیر فعال عضله ی آنتاگونیست روی   نقطه محدودیت جدید کار می کند.
این فعالیت بین سه تا پنج بار اعمال می شود .

در واقع در این روش دوک های عضلانی که حساس به کشش هستند فعال می شوند و پیام از طریق نورون آوران Ia به شاخ خلفی نخاع می رود و باعث فعال شدن آلفا موتور نورون و گاما موتور نورون همان عضله می شوند. نتیجه ی این اتفاق انقباض عضله آنتاگونیست است و به طور همزمان نورون آوران Ia اینترنورون مهاری را در شاخ خلفی نخاع فعال می کند تا الفا موتور نورون عضله ی اگونیست را مهار کند. 
  
Indication and contraindication
اثرات درمانی این تکنیک شامل: کاهش درد، کاهش تون عضلانی، کشش عضلات سفت، افزایش قدرت عضلات ضعیف، بهبود گردش خون موضعی و متحرک سازی مفاصل محدود می باشد. در بیماران کمر درد حاد و مزمن، درد های گردنی و برای نواحی وسیع تری مانند درد شانه، اسکولیوز، سیاتیک، پا های نامتقارن یا درمان درد های عضلانی مزمن استفاده می شود.
این تکنیک ها برای بیماران با مشکلاتی مثل : شکستگی، پوکی استخوان شدید و زخم باز، برای برخی بیماران بعد از جراحی یا آن هایی که در ICU هستند توصیه نمی شود. به علاوه، چون این تکنیک ها نیازمند شرکت فعال بیمار است، برای هر بیماری که در همکاری کردن ناتوان است، مناسب نیست.  

جهت مشاهده نحوه ارزیابی و MET عضلات ناحیه تنه و لگن، به کانال تلگرامی ما مراجعه کنید.

نویسنده:
زهرا صابری

منابع:
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK559029/
https://www.physio-pedia.com/Muscle_Energy_Technique
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31462989/
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6467834/
https://en.wikipedia.org/wiki/Muscle_energy_technique

نظرات کاربران

کاربران در خصوص این مطلب چه نظری دارند؟